محرم,شب اول محرم,اعمال محرم,اعمال شب اول محرم

نام هر شب محرم بنام کدام شهید کربلاست؟

آفتاب محرم برمی اید و کربلای دل را در پرتو خود می سوزاند. سرخی بیرق ایستادگی از گلدستة دست ها بالا می رود و در باد به حرکت در می اید.

عطر شهادت مشام را می نوازد و چشم ها در انتظار طراوت اشک به تماشا می نشیند. عقربه زمان روی نقطة پنجم عشق قفل می شود. خواب ها از چشم های خسته می گریزد و حسینیة سینه ها سیاه پوش می شود. آری محرم شده و انتظار لباس های مشکی به سر آمده است. این شب ها باید به سوگ نشست. هر شب به سوگ ستاره ای از آسمان حسین(ع) .

هر یک از شب های محرم به نام یکی از شهدا یا شخصیت ها یا وقایعی مرتبط با جریان کربلا نام گذاری شده است. نام گذاری این شب ها با گذشت زمان صورت گرفته و واضع خاصی ندارد. این کار از طرف مداحان و ذاکران اهل بیت و بر اساس جایگاه شهیدان کربلا، نزدیکی هر یک از آنها به نقطه وحدت بخش کربلا یعنی امام حسین(ع) و هم آهنگی شور و التهاب مراسم و روضة آنان با مرکز شورآفرین شب عاشورا صورت گرفته است.

شب اول: مسلم بن عقیل
مسلم، نخستین شهید واقعة کربلاست. شهادت او کمی پیش تر از حادثه کربلا رخ داده است و شب نخست ماه محرم به پاس فداکاری و جان فشانی های این سفیر شهید راه سرخ، شب حضرت مسلم بن عقیل نام نهاده شده است. مسلم الگوی محبت و وفاست. او عاشقی دل باخته بود که تا آخرین لحظه از عشق پاک خود به حسین(ع) دست بر نداشت و در اوج بی وفایی کوفیان به مولایش وفادار ماند.

شب دوم: ورود به کربلا
امام حسین(ع) روز دوم محرم سال 61ه ق به سرزمین کربلا وارد شد. به خاطر همین روز دوم محرم، روز ورود به کربلا نام گذاری شده است. روز دوم، نماد پایداری است. اباعبدالله الحسین(ع) از همان آغاز حرکت با حوادث گوناگونی روبه رو شد. از بی وفایی کوفیان گرفته تا تعقیب شدن از سوی سپاهیان دشمن. با این حال از ادامة راه منصرف نشد و هم چنان استواری ورزید. حسین(ع) آموزگار بزرگ پایداری است.

شب سوم: حضرت رقیه(س)
رقیه(س) دردانة سه ساله حسین بن علی(ع) است. نام مبارک او در بعضی از کتاب های تاریخی و مقاتل نقل شده است و برخی دیگر مانند ریاض الاحزان از او با نام فاطمه صغری یاد کرده اند. رقیه(س) در روز سوم صفر سال 61ه ق در سفر اهل بیت به شهر شام از دنیا رفته است. شاید نام گذاری روز سوم محرم به نام این بانوی کوچک به این انگیزه بوده که در گرماگرم عزاداری دهه اول، از مظلومیت او یادی شود.

حضرت رقیه الگوی تربیت صحیح است. با تدبر در جملات کوتاهی که او هنگام دیدن سر بریدة پدر به زبان آورده به خوبی می توان دریافت که این کودک از چه معرفت والایی برخوردار بوده است.

  محرم,شب اول محرم,اعمال محرم,اعمال شب اول محرم

 شب چهارم: حضرت حرّ(ع)
شب چهارم عزاداری محرم اختصاص به یکی از شهیدان سربلند کربلا یعنی حربن یزید ریاحی دارد. البته این شب را به فرزندان حضرت زینب نیز منسوب کرده اند. حر الگوی توبه و حقیقت جویی است. او در آغاز برخورد با امام حسین(ع) چنین جایگاه وارسته ای نداشت و به گفتة خودش مأمور بود و معذور! اما ادب و تواضع حر در مقابل سالار شهیدان، سبب رهایی او شد. حر با ژرف بینی، حق را بر باطل ترجیح داد و پیشانی پشیمانی بر سجده گاه توبه فرود آورد. حر، جذاب ترین الگوی توبه برای خطاکاران است.

شب پنجم: حضرت زهیر(ع) و...
این شب مانند شب چهارم میان چند شهید کربلا مشترک است. شب پنجم به حبیب بن مظاهر و حضرت عبدالله بن حسن کودک هشت سالة امام مجتبی(ع) نیز منسوب است. عبدالله(ع) در شمار آخرین شهیدانی بود که پیش از شهادت امام حسین(ع) در ظهر عاشورا به شهادت رسید.

زهیر، الگوی عاشقی کربلاست. او تا چند روز پیش، از دیدار حسین(ع) هراس داشت، اما پس از آن که به خیمه امام گام نهاد، هراسش به عشقی جاودانه بدل شد. بارقه نگاه حسین(ع) چنان در جانش اثر کرده بود که از همه هستی خود گذشت و از دنیا و خانمان گسست. او در این راه چنان پیش رفت که به یکی از فرماندهان سپاه آن حضرت تبدیل شد.

شب ششم: حضرت قاسم(ع)
شب نوجوانان عاشورایی، شب روضه قاسم بن الحسن(ع) . وقتی امام حسین(ع) سخن از شهادت یارانش به میان آورد، نوجوان سیزده ساله کربلا از عمو پرسید: عموجان ایا من نیز به فیض شهادت نائل می شوم؟ امام او را به سینه چسباند و فرمود: فرزندم مرگ را چگونه می بینی؟

قاسم پاسخ داد: از عسل شیرین تر!
شهادت طلبی قاسم(ع) و پا فشاری او برای رسیدن به مقصود، زیباترین الگو را برای رهروان خط سرخ شهادت رقم زد.

  محرم,شب اول محرم,اعمال محرم,اعمال شب اول محرم

  شب هفتم: حضرت علی اصغر(ع)
علی اصغر(ع) فرزند کوچک امام حسین(ع) و حضرت رباب دختر امرءالقیس است که با تیر سه شعبة حرمله بن کاهل اسدی به شهادت رسید. مصیبت علی اصغر(ع) برای حسین(ع) جان فرسا بود چنان که گریست و به خداوند عرض کرد: خدایا خودت میان ما و این قوم داوری کن. آنان ما را فرا خواندند تا یاری کنند ولی برای کشتن ما کمر بسته اند. در این لحظه ندایی از آسمان رسید که: ای حسین(ع) در اندیشه اصغر(ع) مباش، هم اکنون دایه ای در بهشت برای شیر دادن به او آماده است. شب هفتم، شب رضاست. حسین(ع) بهترین الگوی پایداری و رضآیت است. او پس از تحمل شهادت همه یاران و جوانانش، کودک شیرخوار خود را به میدان آورد. هنگامی که علی اصغر نیز فدا شد بر قضای الهی گردن نهاد و خطاب به خداوند گفت: ای خدا! چون تو این صحنه ها را می بینی تحمل این مصیبت ها بر من آسان می شود.

شب هشتم: حضرت علی اکبر(ع)
علی اکبر(ع) نخستین فردی بود که از بنی هاشم به میدان رفت. او فرزند بزرگ امام است و نزدیک ترین فرد به ایشان. چون غربت پدر را در میان خیل گرگ های خون آشام کوفه و شام می بیند، از همه یاران و افراد خاندان پیشی می گیرد و خود را در راه آرمانی فدا می کند. او گام به میدان می نهد تا حجت را تمام کند و شوق رسیدن به فیض شهادت را در دل یاران حسین(ع) قوت بخشد. علی اکبر(ع) الگوی سبقت گرفتن در شهادت است.

شب نهم: شب تاسوعا
ستاره 34 ساله آسمان کربلا و بزرگ ترین یار و یاور حسین(ع) . عباس یعنی چهره درهم کشیده و این نام نشان از صلابت و توانمندی سقای کربلا دارد. او فرزند علی(ع) و برادر حسین(ع) بود، با این حال هرگز برادر خود را به نام صدا نزد. عباس(ع) این ادب و فروتنی را تا لحظه آخر بر خود واجب می دانست. او بهترین الگوی رشادت بود. زیرا پرچم دار سپاه بود و پرچم را به دست رشیدترین و شجاع ترین افراد لشگر می سپارند. او به اندازه ای محو یار شده بود که بر امواج دل انگیز آب روان، لب های خشکیده محبوب خود را در نظر آورد و داغ تشنگی را از یاد برد. رشادت، وفاداری و فروتنی عباس(ع) یکی دیگر از برگ های زرین عاشورا است که همه را به شگفتی واداشته است.

شب دهم: شب عاشورا
شب حسین بن علی(ع) الگوی آزادگان جهان. شهامت، ایثار، بردباری، تسلیم، رضا، وفا، فروتنی، شجاعت و پایداری امواج اقیانوس بی منتهای حسین است. اگر این قیام چنین درون مایه ارزشمندی از فضایل انسانی را نداشت، این گونه بر پیشانی تاریخ نمی درخشید. عاشورا این گونه توانست حصار زمان و مکان را درهم شکند و تاریخ را درنوردد.

 


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 11 آبان 1393برچسب:, | 9:57 بعد از ظهر | نویسنده : علی کیان |

سید مجتبی علمدار


صدای زمزمه غریبانه‌اش به گوش می‌رسید: «بریز آب روان اسما/ به جسم اطهر زهرا(س)/ ولی آهسته آهسته...» سیدمجتبی را غسل می‌دادند، در حالی که بازوها و پهلوی او شدیداً کبود شده بود...


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 11 آبان 1393برچسب:, | 9:54 بعد از ظهر | نویسنده : علی کیان |

فرمانده گردان ایستاده بود لب ساحل به یک جایی خیره شده بود. دستم را گرفت. گفت: حاج آقا! می بینی شما هم؟ صدایش میلرزید نگاه کردم چیز تازه ای نبود. تاریکی بود و نخل های سیاه و آتشی که میریختند بر سرمان.

گفتم: چی رو؟

گفت:

حرم امام حسین رو دارم میبینم، گنبدشو.

تیر توی سرش خورد، افتاد توی آب...
1390221793702441_large.jpg


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 11 آبان 1393برچسب:, | 9:52 بعد از ظهر | نویسنده : علی کیان |

تشییع 61 شهید گمنام در دهه نخست محرم

تهران - ایرنا - فرمانده کمیته تحقیق و تفحص مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح از تشییع 61 شهید گمنام در دهه نخست محرم به یاد سال 61 هجری قمری که عاشورای حسینی در آن سال به وقوع پیوست، خبر داد.

 

سردار سرتیپ پاسدار «سید محمد باقرزاده» روز دوشنبه در گفت و گو با خبرنگار دفاعی ایرنا افزود: 61 شهید گمنام در دهه اول محرم به یاد سال 61 هجری در کشور تشییع و تدفین می شود و این کار در نقاط مختلف کشور صورت می پذیرد و اغلب استان های کشور برنامه ریزی شده و در خراسان رضوی هم در دو نقطه صاصد و داورزن مراسم این تشییع ها پیش بینی شده است.

رییس کمیته جستجوی مفقودین نیروهای مسلح اضافه کرد: در مورد شهدای گمنام ما اکنون در حال کار کردن در چهار محور هستیم و در مکان هایی که توافق شده عملیات تفحص آغاز شده است.

سردار باقر زاده توضیح داد: عملیات تفحص داخل کشور خیلی وقت است که تمام شده است و ما تاکنون 45 هزار شهید پیدا کرده ایم که از این تعداد، چهار هزار شهید به صورت گمنام دفن شده اند و از تعداد 13 هزار شهید مفقود ما فقط باید به دنبال 6 هزار و 200 هزار خانواده شهید باشیم چرا که هفت هزار شهید گمنام دفن شده است و بخشی از این 6 هزار در حال شناسایی هستند.

وی به برنامه های کمیته مفقودین برای شناسایی شهدای گمنام پرداخت وافزود: بخش اعظم خانواده های شهدای گمنام با کمک بنیاد شهید در طرح پالایش سلامت هستند و دو سوم از شهدای گمنام تاکنون طرح پالایششان انجام شده است تا بتوانیم سریع تر شهدای گمنام را پیدا کنیم.

وی در مورد باغ موزه های دفاع مقدس نیز گفت: رهبری در تدوینی که داشتند فرمودند که همه باید برای ساخت پارک باغ موزه کار کنند و حتی نهادهایی را هم یاد بردند و فرمودند فلان و فلان که این فلان و فلان تعابیر عام مشخصی دارد و استانداران و فرماندهان و همه باید کار کنند.

سردار باقرزاده تصریح کرد: فرهنگ دفاع مقدس فقط برای سپاه و ارتش و نیروهای مسلح نیست و متعلق به همه است و هر کس باید وظیفه خود را انجام دهد و دستگاه های هنری و ارشادو صاحب نظران همه باید بیایند کمک کنند و حتی نهاد خانواده هم می تواند در فرهنگ دفاع مقدس تاثیرگذار باشد.

وی افزود: ترویج دفاع مقدس بسیار وسیع است و اینگونه نیست که فقط دستگاه مشخصی برای انتقال فرهنگ دفاع مقدس باشد و از همین رو دستگاه ها باید سیاست گذاری کنند و بنیاد هم به تنهایی نمی تواند این موزه را بسازد و تمامی دستگاه ها باید به کمک بنیاد بیایند.

فرمانده کمیته تحقیق و تفحص مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح به ظرفیت های نهاد ها پرداخت و افزود: اکنون ظرفیت هایی در شهرداری ها هست و شهرداری ها متکلف فرهنگ عمومی مردم هستند و آستان قدس هم محدوده خاصی دارد و ما این را از شهرداری و شورای شهر مطالبه می کنیم اما شهرداری و شورای شهر به تنهایی کافی نیست و باید همه برای شهدا کار کنند.

اجتمام(3)**7029 ** 1418

 

 
انتهای پیام /*
ارتباط با سردبیر: newsroom@irna.ir


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 11 آبان 1393برچسب:, | 9:43 بعد از ظهر | نویسنده : علی کیان |
افسران - کودکی که فقط با نام حسین(ع) آرام می‌گرفت/ آخر هم شهید شد

مادر شهید دربندی درباره خصوصیات فرزند شهیدش گفت: محسن از همان کودکی تفاوت‌هایی با دیگر بچه‌ها و برادرانش داشت. هنگامی که گریه می‌کرد تا ذکر امام حسین(ع) را در گوشش نمی‌خواندیم آرام نمی‌گرفت درادامه...
www.atraknews.com/ne


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 15 شهريور 1393برچسب:, | 12:46 قبل از ظهر | نویسنده : علی کیان |
افسران - آقاجان غلط کردیم برگرد.....
 
 

تعجیل در ظهورش 14 صلوات نثار 14 معصوم.


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 15 شهريور 1393برچسب:, | 12:27 قبل از ظهر | نویسنده : علی کیان |
افسران -  لبخندی که روی سینه ماند
 
 

لبخندی که روی سینه ماند

 
حاج همت به امام خمینی فکر می‌کند و کمی جان می‌گیرد. سید هنوز گوشی‌های بیسیم را جلوی دهان او گرفته. همت لب می‌جنباند و حرف امام را تکرار می‌کند: "جزایر باید حفظ شود، بچه‌ها، حسین‌وار بجنگید."

 شهید همت در جبهه‌های جنگ علیه باطل رابطه خیلی خوب و برادرانه‌ای با رزمندگان داشت.

از همین رو برآن شدیم تا با بیان خاطراتی از کتاب "معلم فراری" به خاطراتی بر اساس زندگی این شهید بزرگوار بپردازیم.

لبخندی که روی سینه ماند

از همه لشکر حاج همت، تنها چند نیروی خسته و ناتوان باقی مانده. امروز، هفتمین روز عملیات خیبر است.
هفت روز پیش، رزمندگان ایرانی، جزایر مجنون را فتح کردند و کمر دشمن را شکستند. آنگاه دشمن هرچه در توان داشت، به کار گرفت تا جزایر را پس بگیرد؛ اما رزمندگان ایرانی تا امروز مقاومت کرده‌اند.

همه جا دود و آتش است. انفجار پشت انفجار، گلوله پشت گلوله، زمین از موج انفجار مثل گهواره تکان می‌خورد. آسمان جزایر را به جای ابر، دود فرا گرفته... و هوای جزایر را به جای اکسیژن، گاز شیمیایی.

حاج همت پس از هفت شبانه روز بی‌خوابی، پس از هفت شبانه روز فرماندهی، حالا شده مثل خیمه‌ای که ستون‌هایش را کشیده باشند. نه توان ایستادن دارد و نه توان نشستن و نه حتی توان گوشی بیسیم به دست گرفتن.

حاج همت لب می‌جنباند؛ اما صدایش شنیده نمی‌شود. لبهای او خشکیده و چشمانش گود افتاده. دکتر با تأسف سری تکان داده، می‌گوید: "اینطوری فایده‌ای ندارد. ما داریم دستی دستی حاج همت را به کشتن می‌دهیم. حاجی باید بستری شود. چرا متوجه نیستید؟ آب بدنش خشک شده. چند روز است هیچی نخورده..."

سید آرام می‌گوید: " خوب، یک سرم دیگر وصل کن."
دکتر با ناراحتی می‌گوید: " آخر سرم که مشکلی را حل نمی‌کند. مگر انسان تا چند روز می‌تواند با سرم سر پا بماند؟"
سید کلافه می‌گوید: "چرا که دیگری نیست. هیچ نیرویی نمی‌تواند حاج همت را راضی به ترک جبهه کند."
دکتر با نگرانی می‌گکوید: "آخر تا کی؟"
تا وقتی نیرو برسد.
اگر نیرو نرسد، چی؟
سید بغض‌آلود می‌گوید: " تا وقتی جان در بدن دارد."
خوب، به زور ببریمش عقب.

حاجی گفته هرکسی جسم زنده مرا برد پشت جبهه و مرا شرمنده امام کند، مدیون است.... سرپل صراط، جلویش را می‌گیرم.
دکتر که کنجکاو شده می‌پرسد: "مگر امام چی‌گفته؟"

حاج همت به امام خمینی فکر می‌کند و کمی جان می‌گیرد. سید هنوز گوشی‌های بیسیم را جلوی دهان او گرفته. همت لب می‌جنباند و حرف امام را تکرار می‌کند: "جزایر باید حفظ شود، بچه‌ها، حسین‌وار بجنگید."

وقتی صدای همت به منطقه نبرد مخابره می‌شود، نیروهای بی‌رمق دوباره جان می‌گیرند همه می‌گویند؛ نباید حرف امام زمین بماند. نباید حاج همت، شرمنده امام شود.

دکتر سرمی دیگر به دست حاج همت وصل می‌کند.
سید با خوشحای می‌گوید: "ممنون حاجی! قربان نفست. بچه‌ها جان گرفتند. اگر تا رسیدن نیرو همین طوری با بچه‌ها حرف بزنی، بچه‌ها مقاومت می‌کنند. فقط کافی است صدای نفسهایت را بشوند!"
حاج همت به حرف سید فکر می‌کند: بچه‌ها جان گرفتند... فقط کافی است صدای نفسهایت را بشنوند...
حالا که صدای نفسهای حاج همت به بچه‌ها جان می‌دهد، حالا که به جز صدا چیز دیگری ندارد که به کمک بچه‌ها بفرستد، چرا که در اینجا نشسته است؟ چرا کاری نکند که بچه‌ها، هم صدایش را بشوند و هم خودش را از نزدیک ببینند؟
سید نمی‌داند چه فکرهایی در ذهن حاجی همت شکل گرفته؛ تنها می‌داند که حال او از لحظه پیش خیلی بهتر شده؛ چرا که حالا نیم‌خیز نشسته و با دقت بیشتری به عکس امام خیره شده است.
 
حاج همت به یاد حرف امام می‌افتد، شیلنگ سرم را از دستش می‌کشد و از جا برمی‌خیزد. سید که از برخاستن او خوشحال شده، ذوق زده می‌پرسد: "حاجی، حالت خوب شده!؟"
 
دکتر که انگشت به دهان مانده، می‌گوید: "مراقبش باش، نخورد زمین. "
 
سید در حالی که دست حاج همت را گرفته با خوشحالی می‌پرسد: "کجا می‌خواهی بروی؟هر کاری داری، بگو من برایت انجام بدهم." حاج همت از سنگر فرماندهی خارج می‌شود. سید سایه به سایه همراهی‌اش می‌کند.
 
-حاجی، بایست بیینم چه شده؟
دکتر با کنجکاوی به دنبال آن دو می‌رود سید دست حاج همت را می‌گیرد و نگه می‌دارد، بغض آلود می‌گوید: "تو را به خدا، بگذار بروم سید!"
 
سید که چیزی از حرف‌های او سردر نمی‌آورد، می‌پرسد: "کجا داری می‌روی؟ من نباید بدانم؟"
 
-می‌روم خط. خط مرا طلبیده.
 
چشمان سید از تعجب و نگرانی گرد می‌شود: "خط؟! خط برای چی؟ تو فرمانده لشکری. بشین توی سنگرت فرماندهی کن.
حاج همت سوار بر موتور می‌شود و آن را روشن می‌کند.

-کو لشکر؟ کدام لشکر؟ ما فقط یک دسته نیرو توی خط داریم یک دسته نیرو که فرمانده لشکر نمی‌خواهد. فرمانده دسته می‌خواهد فرمانده دسته هم باید همراه دسته باشد؛ نه تو قرارگاه.

سید جوابی برای حاج همت نداد. تنها کاری که می‌تواند بکند، این است که دوان دوان به سنگر باز می‌گردد، یک سلاح برمی‌دارد و عجولانه می‌آید و ترک موتور حاج همت می‌نشیند لحظه‌ای بعد، موتور به تاخت حرکت می‌کند.
 
لحظاتی بعد، گلوله‌ای آتشین در نزدیکی موتور فرود می‌آید. موتور به سمتی پرتاب می‌شود و حاج همت و سید به سمتی دیگر. وقتی دود وغبار فرو می‌نشینند لکه‌های خون بر زمین جزیره نمایان می‌شود.
 
خبر حرکت حاج همت به بچه‌های خط مخابره می‌شود. بچه‌ها دیگر سر از پا نمی‌شناسند می‌جنگند و پیش می‌روند تا وقتی حاج همت به خط می‌رسد شرمنده او نشوند.
 
همه در خط می‌ماند بچه‌ها آنقدر می‌جنگند تا خورشید رفته رفته غروب می‌کند و یک لشکر نیروی تازه نفس به خط می‌آید بچه‌ها از این که شرمنده حاج همت نشده‌اند؛ از این که حاج همت را نزد امام رو سفید کرده و نگذاشتند حرف امام زمین بماند خوشحالند اما از انتظار طاقت فرسای او سخت دلگیرند.


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 15 شهريور 1393برچسب:, | 12:21 قبل از ظهر | نویسنده : علی کیان |
افسران - متأهل ها بخوانند...

taer66

1- امام صادق (ع) می‌فرمایند: «هر کس بیشتر دوستدار ما (خاندان عصمت و طهارت) باشد، به همسرش نیز بیشتر دوستی می‌کند.»

2- حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) می‌فرمایند: «همیشه با همسرت مدارا کن و با او به نیکی همنشینی کن تا زندگیت باصفا شود.»

3- پیامبر خدا (ص) می‌فرمایند: «بهترین مردان امت من، آن کسانی هستند که نسبت به خانواده خود خشن و متکبر نباشند و بر آنان ترحم و نوازش کنند و به آنان آزار نرسانند.»

4- پیامبر خدا (ص) می‌فرمایند: «هر کس به صورت زنش سیلی بزند، خداوند به آتشبان جهنم دستور می‌دهد تا در آتش جهنم هفتاد سیلی بر صورت او بزند.»

5- پیامبر خدا (ص) می‌فرمایند: «این گفتار مرد به همسرش که "من تو را دوست دارم" هرگز از قلب زن بیرون نمی‌رود.»

امام رضا علیه السلام می فرمایند: «کسی که از راه حلال برای تامین رفاه خانواده‌اش تلاش می‌کند، همچون مجاهدی است که در راه خدا جهاد می‌کند.»

6- امام صادق (ع) می‌فرمایند: «هرگاه یکی از شما به مسافرت رود و سپس از سفر برگردد، پس باید برای خانواده خود به اندازه ای که توانایی دارد سوغاتی بیاورد .»

7- امام صادق (ع) می‌فرمایند: «به زنان خود تهمت نزنید زیرا در این کار، پشیمانی طولانی و کیفر سختی خواهد بود.»

8- پیامبر خدا (ص) می‌فرمایند: «نشستن مرد در کنار خانواده‌اش، نزد خدای بزرگ دوست داشتنی‌تر از اعتکاف در مسجد من است.»

9- پیامبر خدا (ص) می‌فرمایند: «مرد در برابر لقمه‌ای که در دهان زنش می‌گذارد پاداش می‌برد.»

10- پیامبر خدا (ص) به یکی از زنان درباره حق زن بر شوهرش می‌فرمایند: «حق تو بر شوهرت این است که به روی تو سیلی نزند و فریاد نکشد.»

منابع به ترتیب احادیث:

1) بحار الانوار، ج 103، ص 227

2) مکارم الاخلاق، ص 218

3) مکارم‌الاخلاق، ص 216

4) مستدرک‌الوسائل، ج 14، ص 250

5) وسائل‌الشیعه، ج 14، ص 10

6) وسائل‌الشیعه، ج 8، ص 337

7) بحارالانوار، ج 103، ص 249

8) میزان‌الحکمه، ج 4، ص 287

9) المحجه‌البیضاء، ج 3، ص 70

10) مکارم الاخلاق، ص 218


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 15 شهريور 1393برچسب:, | 12:20 قبل از ظهر | نویسنده : علی کیان |
تاريخ : شنبه 15 شهريور 1393برچسب:, | 12:18 قبل از ظهر | نویسنده : علی کیان |
 
افسران - آقا سلام آمده ام زائرت شوم /یعنی اگر اجازه دهی شاعرت شوم
ما شاعریم و دست به گیسو نمی زنیم

فالی به غیر گوشه ی ابرو نمی زنیم
باید اذان شعر بگویم برای تو
ما سالهاست نعره ی یاهو نمی زنیم
شغل شریف و محترم ما گدایی است
ما رو به غیر ضامن آهو نمی زنیم
ما را غلام حلقه به گوش آفریده اند
جایی به غیر صحن تو جارو نمی زنیم
حتی اگر که خلق سر از ما جدا کنند
جز رو به روی صحن تو زانو نمی زنیم


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 15 شهريور 1393برچسب:, | 12:14 قبل از ظهر | نویسنده : علی کیان |
صفحه قبل 1 ... 6 7 8 9 10 ... 14 صفحه بعد
.: Weblog Themes By RoozGozar.com :.

  • قالب وبلاگ
  • اس ام اس
  • گالری عکس