تاريخ : دو شنبه 10 شهريور 1393برچسب:, | 10:9 بعد از ظهر | نویسنده : علی کیان |
افسران - یادمان نمیرود ... مدیونیم

نوحه درد دل زینب را خیلی دوست داشت

نیت کرده بود اگر خدا به او دختر دادزینب و اگر پسر داد علی بگذارد

خدا هم اجابتش کرد و علی را به او هدیه کرد

(شهید غلامحسن میرزایی)


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 10 شهريور 1393برچسب:, | 10:8 بعد از ظهر | نویسنده : علی کیان |
ای سی یو کنار تخت پدر بزرگش مرد پیری بود ... نزدیک ساعت 8 و نیم حس کرد حال پیرمرد خیلی بد شد .. نه خیلی بدتر داشت جون میداد مشخص بود تخت پیرمرد را رو به قبله گذاشت پیرمرد چشمهایش را یکی در میون باز میکرد شهادتین را برایش ارام خواند پیرمرد تکرار کرد اسم ائمه رو یکی یکی ارام میگفت پیرمرد تکرار کرد دست های پیرمرد را گرفت یا حسین گفت پیر مرد یا حسین را گفت و جان داد پرستار وارد اتاق شد با داد و بیدا به جابجایی تخت اعتراض کرد پسرک توضیح داد که این پیرمرد داشت جان میداد و من فقط برایش شهادتین خواندم و رو به قبله اش کردم پرستار مبهوت نگاه میکرد و با تعجب پرسید تکرار کرد ؟ پسر گفت اره

پرستار اشک توی چشمهاش جمع شد و گفت ...

این پیرمرد مسیحی بود ...
افسران - اشهد ان علی ولی الله
 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 10 شهريور 1393برچسب:, | 9:58 بعد از ظهر | نویسنده : علی کیان |
افسران - مــا را به  جبر هم که شده سر به راه کن.. خیری ندیده ایم از این اختیار ها....


مــا را به جبر هم که شده سر به راه کن..
خیری ندیده ایم از این اختیار ها....


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 3 شهريور 1393برچسب:, | 4:8 بعد از ظهر | نویسنده : علی کیان |
افسران - بغض کرده بود....



زندگی نامه ی دانشجوی شهید محمود امیرخانی

شهید محمود امیرخانی در سال 1329 در مشهد به دنیا آمد. تحصیلات خود را در همین شهر به پایان رساند و در دانشگاه در رشته زمین شناسی پذیرفته شد. سپس جهت ادامه تحصیلات به فیلیپین عزیمت نمود. در زمانی که رژیم سرسپرده آمریکایی مارکوس در فیلیپین حاکمیت داشت ،او با همکاری دوستان خود انجمن اسلامی دانشجویان فیلیپین را بنیان نهاد.

در بحبوحه انقلاب با توجه به رسالت مکتبی و رهنمود امام به ایران بازگشت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مجددا به سنگر دانشگاه بازگشت و 1 سال در دانشکده فنی و مهندسی مشهد تحصیل کرد. با آغاز جنگ تحمیلی، عاشقانه به سوی جبهه‌ها شتافت و مانند یک بسیجی عادی شروع به خدمت کرد. در جبهه ی الله اکبر به شدت مجروح شد و پس از رسیدن به بهبودی نسبی دوباره به جبهه بازگشت. محمود بنا به رسالتی که بر دوش خود احساس می‌کرد در عملیات تنگه چزابه، طریق القدس، رمضان و فتح خرمشهر حضور داشت و سرانجام در 16/7/1361 در سومار بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سینه به شهادت رسید.


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 3 شهريور 1393برچسب:, | 4:7 بعد از ظهر | نویسنده : علی کیان |
تاريخ : دو شنبه 3 شهريور 1393برچسب:, | 4:2 بعد از ظهر | نویسنده : علی کیان |
تاريخ : دو شنبه 3 شهريور 1393برچسب:, | 4:1 بعد از ظهر | نویسنده : علی کیان |
افسران - شکار جاسوس پرنده در نطنز

نیروی هوافضای سپاه یک پهپاد رادارگریز رژیم‌صهیونیستی را در نزدیکی تأسیسات هسته‌ای سرنگون کرد
شکار جاسوس پرنده در نطنز


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 3 شهريور 1393برچسب:, | 4:1 بعد از ظهر | نویسنده : علی کیان |
تاريخ : دو شنبه 3 شهريور 1393برچسب:, | 3:59 بعد از ظهر | نویسنده : علی کیان |
به شدت بيمار شده بودم. بيمارى گواتر داشتم و حدود ٨ ماه تمام هرچه به دکتر مراجعه مى کردم فایده اى نداشت و بهبودى پيدا نمى کردم. از این موضوع خيلى ناراحت بودم...


به گزارش انتظارنیوز، آنچه می خوانید ماجرای کرامتی است از شهید علی اصغر کلاته به روایت همسرش خانم طیبه پسوندی:

 

در سال ١٣٧٨، (16 سال پس از شهادت همسرم على اصغر) به شدت بيمار شده بودم. بيمارى گواتر داشتم و حدود ٨ ماه تمام هرچه به دکتر مراجعه مى کردم فایده اى نداشت و بهبودى پيدا نمى کردم. از این موضوع خيلى ناراحت بودم.


شبى با احساس ناراحتى به رختخواب رفتم و شوهرم را در نظر آوردم و به او گفتم: شما هم که مرا فراموش کرده اید و به خواب ما نمى آیى، این عبارات را با دلى شكسته و چشمانی پر از اشك با همسر شهيدم مطرح کردم و به خواب رفتم.


در خواب دیدم قبر باز شد و همسرم از قبر بيرون آمد و از قبرستان به روستایى که زادگاهش بود به سبزوار آمد، وقتى بالاى سرش رفتم، دیدم پلك هایش بهم مى خورد. مى دانستم که او شهيد شده است، در خواب به خودم گفتم: على اصغر زنده است. وقتى این جمله را با خود زمزمه کردم دیدم چشمهایش را باز کرد و با من صحبت کرد و گفت: چرا ناراحت هستى؟!

 

بعد دستش را به گلویم کشید و گفت: ناراحت گلویت نباش! بعد به حامد (پسرم که موقع شهادت پدرش ده ماهه و آن زمان یك جوان ١٧ ساله بود) نگاهی کرد و خندید. پس از لحظاتى از خواب بيدار شدم. به ذهنم آمد که دوباره بروم و از گلویم آزمایش مجددى بگيرم. وقتى دکتر نتيجه آزمایش را دید با تعجب گفت: گلویت حالت طبيعى پيدا کرده است و از آن پس هر چه زمان مى گذشت گلویم بهتر می شد بطورى که مصرف دارو را کاملاً قطع کردم و بهبودى کامل یافت.


پاسدار شهيد على اصغر کلاته سيفرى فرزند محمد على عضو گردان جبار لشكر۵ خراسان بود که در سال ١٣۶٢ در عمليات خيبر به شهادت رسيد و در روستاى زادگاهش در ۵ کیلومتری سبزوار مدفون گردید.


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 3 شهريور 1393برچسب:, | 3:56 بعد از ظهر | نویسنده : علی کیان |
صفحه قبل 1 ... 8 9 10 11 12 ... 14 صفحه بعد
.: Weblog Themes By RoozGozar.com :.

  • قالب وبلاگ
  • اس ام اس
  • گالری عکس